loading...
اشعار اهل بیت (ع)
از ميان غصه و غم تا كه رجعت ميكنم
 

از ميان غصه و غم تا كه رجعت ميكنم

سينه ام را ميشكافم باز هيئت ميكنم

يا كريم و يا كريم و يا كريم و يا كريم

در مناجات سحر احساس لذت ميكنم

ميسرايم مدحتي تا اينكه راضي اش كنم

او اگر راضي نباشد رفع زحمت ميكنم

خانه ي دل را دوباره آب و جارو ميزنم

باني خدمت گذارم قصد قربت ميكنم

سيزده جام پر از نوشيدني مي آورم

سفره اي آماده ي بزم ضيافت ميكنم

حضرت زهرا به اين جشن تولد دعوت است 

از امام مجتبي هم نيز دعوت ميكنم


رونق بازار ماه صوم و صائم ميرسد 

از دل دارالكرامت نور قاسم ميرسد


م‍‍ژده اي چشم انتظاران وقت گل روئيدن است

آري آري لحظه هاي ناب در كوبيدن است

حضرت آقا تفضل كرده عيدي ميدهد

 عجلوا اي سائلان وقت كرم جوشيدن است

ميدرخشد در سحر مانند يك قرص قمر

گونه و پيشاني اش شايسته ي بوسيدن است

از گل پيراهنش عطر بهشتي مي وزد 

مادرش مستانه مشغول گلي بوئيدن است 

روزه را با بوسه بر لب هاي او وا ميكند

وقت افطارش حسن گرم عسل نوشيدن است


با توجه بنگري ضرب المثل جالب بود 

مغز بادام علي بن ابيطالب بود


اهل عالم او گلي از گلشن آل عباست

نور چشمان علي و حضرت خيرالنساست

در مدينه همچو بابا سفره داري ميكند

صاحب جود  و كرامات و عنايات و عطاست 

يليل شامي حريف تيغ شمشيرش نشد

هرچه باشد ذوالفقار حضرت شير خداست

وارث شير جمل فتاح قلب لشگر است

آفرين بر غيرت او بچه شير كربلاست

سالياني با عمويش زندگي كرده بلي

با امام عصر خود از روز اول آشناست


او همان دردانه ي زيباي بانو نجمه است

نوجوان خوش قد و بالاي بانو نجمه است


واي از آن روزي كه سويي نغمه ي تكبير بود

سوي ديگر فتنه ها و حيله و تزوير بود

واي از آن روزي كه بي خود و زره آماده شد

گريه هاي مادر بيچاره بي تاثير بود

واي از آن روزي كه از هر سو بلايي ميرسيد

تير و تيغ و دشنه و سر نيزه و شمشير بود

واي از آن روزي كه با ذكر علي مرتضي

در ميان معركه با دشمنان درگير بود

نيزه اي آخر زمينش زد ميان همهمه

بر سرش آمد عمو انجا وليكن دير بود

جاي جاي پيكرش سوراخ بود از ضربه اي

پيكري ديگر نبود و پاره اي زنجير بود


بر دهانش جاي چندين سم مركب ديده شد

گريه هاي آتشين  عمه زينب ديده شد

-----------------------------------------------------------------------

 عليرضا خاكساری

آیینه روی مجتبایی قاسم

آیینه روی مجتبایی قاسم

مستغرق ذات کبریایی قاسم

مثل علی اکبری برای ارباب

چشم تو کند گره گشایی قاسم

حالاکه پسر دار شده شاه کریم

داغ است بساط هر گدایی قاسم

از گوشه لبهات عسل می ریزد

مدهوش زباده ی بقایی قاسم

دل می برد از همه مناجات شبت

مانند حسن چه خوش صدایی قاسم

قسمت نشده اگر امامت بکنی

معصومی و از کنه جدایی قاسم

تحت الهنکی که بسته ای شاهد بود

زیبای امام زاده هایی قاسم

سوگند به پینه های پیشانی تو

با سن کمت پیر دعایی قاسم

در کرب وبلا همه حرم دار شدند

آخر تو خودت بگو کجایی قاسم

گویا که حرم نداشتن ارث شماست

بی مرقد و بی صحن وسرایی قاسم

پشت سر تو دعای نجمه زیباست

از بسکه لطیف و دلربایی قاسم

تو وارث تکسوار جنگ جملی

الحق حسن کرب وبلایی قاسم

زیر پر عباس کشیدی شمشیر

شاگرد امیر خیمه هایی قاسم

گردن زده ای ازرق و اولادش را

زیرا نوه ی شیر خدایی قاسم

در عرش برای تو علی کف زده است

تو وارث شاه لافتایی قاسم

------------------------------------------------------------------------------
                                              قاسم نعمتی
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    توی اینترنت دنبال چی میگردی ؟
    نظرت راجع به این وبسایت چیه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 478
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 480
  • بازدید امروز : 29
  • باردید دیروز : 1,082
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 21
  • بازدید هفته : 1,197
  • بازدید ماه : 1,504
  • بازدید سال : 19,576
  • بازدید کلی : 656,965
  • کدهای اختصاصی
    ناب ترین غزلهای مداحی Telegram.me/chayeheyat در ایتا هم با همین آی دی هستیم یاعلی
    معرفت

    معـــرفـــــت


    ابوبكر حسيني

    سيد ابوبکر بن شهاب علوي حسيني حضرمي، نسب او به امام جعفر صادق عليه السلام مي رسد. او به سال 1262 ه. ق در قريه اي از بلاد حضرموت متولد شده و به سال 1341 ه. ق در حيدر آباد دکن از بلاد هند وفات يافته است.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عطية بن سعد بن جناده ي عوفي

    نام عطيه، همواره در کنار نام جابر بن عبدالله انصاري مطرح مي شود که با هم پس ازشهادت امام حسين «ع » در اربعين اول به زيارت قبر آن حضرت آمدند و چون جابر نابينا شده بود، عطيه او را در اين زيارت همراهي مي کرد.بنا به برخي نقلها، هنگام بازگشت اهل بيت از سفر شام، در کربلا با جابر و عطيه برخورد کردند.عطية بن سعد بن جناده عوفي، از رجال علم و حديث شيعه بود.وي در زمان خلافت امير المؤمنين «ع » در کوفه به دنيا آمد.نام عطيه، به پيشنهاد آن حضرت بر وي نهاده شد.او از راويان موثق شيعه بود که حتي در کتب رجالي اهل سنت هم توثيق شده است.وي به جرم تشيع و هواداري علي «ع » از سوي حجاج بن يوسف تحت تعقيب بود و به فارس گريخت.به دستور حجاج، او را گرفتند و چون حاضر نشد علي عليه السلام را لعن کند، چهار صد تازيانه بر بدنش زدند و موي سر و ريش او را تراشيدند. از آن پس به خراسان رفت و پس از مدتي به کوفه بازگشت.در کوفه بود تا در سال 111 هجري در گذشت.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    قرينته النوائب

    همدم و همراه با مصيبتها. از القاب شريفه ي حضرت زينب سلام الله عليهاست.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا

    عبدالله بن عفيف ازدي

    او از طايفه ازد، ساکن کوفه و مردي ميان سال بوده است.او از نيکان و شجاعان، و زهاد و عباد و مجاهدين شيعيان محسوب مي شد.عبدالله چشم چپش را در جنگ صفين و چشم راستش را در جنگ جمل از دست داده بود و هميشه در مسجد اعظم کوفه عبادت مي کرد.طبق نقل تواريخ، بعد از شهادت امام حسين عليه السلام و مسلط شدن ابن زياد بر کوفه، طرفداران اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قلع و قمع شدند و ابن زياد، با کمال جسارت، روي منبر مسجد کوفه به اميرمؤمنان و فرزندان او عليهم السلام اهانت مي کرد که با عکس العمل شديد مردم، از جمله عبدالله بن عفيف روبرو شد که به فرمان ابن زياد به شهادت رسيد.

    دریافت کد دانشنامه عاشورا
     
    دانشنامه عاشورا